سر موضوعی ک تقصیر من بود ی دعوای خیلی شدید کردیم ک من کوتاه اومدم چون تقصیر من بود دیگه خلاصه پرنسسعلی خیلی ناراحت شده بود خورده بود تو برجکش قهر بود چن سری رفتم نازشو کشیدم دیدم ن خیلی بد برخورد میکنه بهم بد و بیراه میگه ب غرورم خیلی برخورد دیگه دوهفته قهر بودیم ک ی شب باز بحث کردیم منم گفتم خودمو میکشم اونم عین خیالش نبود منه خرم تا صبح گریه کردم ک دیگه ریغ رحمتو سر بکشم ک ی فکر شیطانی اومد تو ذهنم