بچه ها واقعیه ها
چند شب پشت سر هم خونه قبلیمون
راس ساعت ۴ نصف شب یکی در خونمونو میکوبید با کله
دروازه نه هاا خونههه
بعد یشب ک بابام بیدار کردیم همزمان برقو زدیم درو وا کردیم دیدیم هیشکی نیس
بابامم پشماش ریخته بود شب اول میگف آخه گربه بوده ولی وحشیانه درمیزد