همیشه جلو چششونه همیشه میبیننش نه مثل من که خودمو به در و دیوار میزنم تا بتونم دو دقیقه هم که شده ببینمش🥲
اونم رفتاراش نشون میده حسی داره ولی من نمیتونم باور کنم نمیدونم چه مرگمه بدبخت هرکار کنه من احمقم خودمم نمیدونم به قول خواهرم خودمو به حماقت زدم یا واقعا احمق و خنگم
همیشه نگام میکنه وقتی حواسم نیس بارها بهم گفته کاری داشتی من هستم بهم بگو
با خانوادم خیلی رفتار گرمی داره خیلی با من و خانوادم احساس صمیمیت میکنه
باهم سلام علیک کردیم ت چشام نگاه میکرد چشاش انگار یه برق خاصی داشت
نمیدونم🥲
نظر شما چیه؟