2777
2789

سلام بچه ها

 من با یه ادم زبون نفهم و خودشیفته و بی رحم طرفم که اصلا دوستم نداره . حتی رابطه جنسی باهام نداره چون اینقدر خودش رو سطح بالا میدونه ، سال به سال سمتم نمیاد . نه اینکه نخوادا ! من اگر هرشبم برم سمتش میخواد . ولی اونقدر خودخواهه که نمیخواد پیشقدم بشه که مبادا من ذره ای حس خواستنی و عزیز  بودن کنم ! و میخواد من برم التماسشو کنم و تحقیر شدن من احساس قدرت کنه

 اینجوری بگم که من با دشمنم که حاضره هرکاری کنه که من سلامت روح و جسمم رو از دست بدم و به خاک سیاه بشینم دارم زندگی میکنم ...

انگاری قصد جونمو کرده

نمیزاره روز خوش ببینم . روانیه

بارها بهش گفتم نه تو کار با من داشته باش . نه من با تو . بزار بدون دعوا و تنش بچمون بزرگ بشه و هرکدوم زندگیه خودمونو کنیم

اما چون میبینه من دارم زندگیمو میکنم و اروم شدم اینقدر از قصد کرم میریزه تا منو دیوونه کنه و جیغمو که دراورد خیالش راحت میشه و میکشه کنار و میشینه گریه و فروپاشی روانی منو نگاه میکنه و قند تو دلش اب میشه

یا گاهی هم اتش بس میشه بینمون و میگیم اوکی زندگی کنیم . خوب باشیم باهم 

همینکه یکم من اروم میشم و میبینه که دیگه غم و ناراحتی ندارم و دادم زندگیمو میکنم شروع میکنه به بی محلی و دیر اومدن و داد و بیداد و طلبکاری حرف زدن و بی توجهی

یعنی اینجوری بگم این ادم مریضه روانیه و لذت میبره از درد و رنج من

و اگر فقط یکی دو روز حالم خوب باشه دیگه سرجاش بند نمیشه تا اشک و جیغ منو درنیاره

همیشه میخواد منو تو ناراحتی و درد نگه داره تا مبادا بتونم از جام بلند بشم و کار و حرکتی کنم

اگر یک کیلو وزن کم کنم بلایی سرم میاره که تا یکماه پرخوری عصبی بگیرم

اگر یکبار ببینه ابرسان به پوستم زدم تا اون ابرسانو تموم نکنه رو صورت خودش ول نمیکنه

یه ادم عحیبه روانی انرماله

ظاهرش با مردم جوریه که هرکی ببینه میگه خوش به حال زنش

با من جلوی مردم کلا یجور دیگه رفتار میکنه

یه ادم هزار شخصیتیه

نمیدونم چجوری بگم دیگه تا بتونم منظورمو برسونم . یه ادم عجیب با خانواده عحیبتر از خودش

من دانشجو بود دقیقا روزای امتحانات اخر ترم من خانواده اشو میاورد چند روز بمونن

یا دعوا راه مینداخت . هرکاری میکرد که گند بزنه به امتحانام و نتونم پاس کنم

ترم اخر ک کاراموزی میرفتم و داشتم شاغل میشدم دادخواست طلاق داد و روزگارمو جهنم کرد و کلا لیسانسم و ب فناداد

اینجوریه که فقط اگر منو تو گریه و زاری و بی کسی و به خاک سیاه نشسته ببینه کاری باهام نداره و انگاری از اینکه من حالم خرابه و تو دردسرم لذت میبره و حس خوبی داره

در غیر این صورت اگر حس کنه من ذره ای تو ارامشم و بابت چیزی خوشحالم تا کاری نکنه به مرگم راضی بشم ول نمیکنه


من و شوهرم باید از هم جدا بشیم و شکی توش نیست

اما تمام مساله من بچمه . دختر ۷ سالم

الان مینویسم بقیه اشو


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تهران زندگی میکنین یا شهرستان دیگ هسین اگ تو تهرانی اکثر مردا تهرانی همین مدلی هستن خیلی خودشیفته و خودخاه و جوری رفتار میکنن انگار از دماغ فیل افتادن خودشون برتر همه میبینن نمیدونم چرا این جو بینشون حاکم هس

حالا من میخوام جدا بشم

و البته که شوهرمم هر وقت که میگم مشتاقه و اصلا انگاری هدفش همینه که جونم به لبم برسه و خودم بزارم برم و مهریه و حق و حقوق رو بپیچونه

از خداشه بگم بیا طلاقمو بده امضا کنه

میگه خسته شدم از کار کردن و پول دراوردن

میگه شما برید 

منم بعد از طلاق میرم خونه بابام فیلم نگاه میکنم و بازی میکنم و میخورم و میخوابم ! 

یعنی هیچ مشکلی واسه طلاق دادنم نداره


بچم هم قراره پیش خودم باشه

اما میترسم جداییم به دخترم اسیب بزنه



ترسم فقط از اسیبهای طلاق و از هم پاشیدن خانواده روی دخترمه

الان بین دو تا راه گیر کردم که کدوم به صلاحه بچمه


اولی اینکه تو همین یکی دو سال اینده خودمو جمع و جور کنم و طلاق و تموم . برم با دخترم یه گوشه اروم زندگیمو کنم


دوم اینکه کلا چشم و گوشم رو روی این مرد ببندم و کاری باهاش نداشته باشم و به هیچ حسابش کنم و تو دنیایه خودم زندگی کنم و نزارم دیگه روم تاثیر بزاره و ناراحتم کنه و بخاطر بچم زندگی کنم

که البته نمیدونم اصلا این کار انجام شدنی باشه یا نه !

میشه هیچ کاری باهم نداشته باشیم و به هم نپریم و ادامه داد؟ یا عملا نشدنیه

ما یکساعت کنار هم باشیم صدامون تا سر کوچه میره !


واقعیت اینه که از خودشیفته هیچ جوره نمیشه رها شد 

ب نظر من الان دیگه چاره ای نداری جز اینکه صبر کنی تا دخترت نه سالش بشه برای حکم رشد بگیری تا انتخاب کنه بین کدومتون 

این دو سال هم سعی کن دیگه خوشی هات نفهمه ساعت خواب و بیداری ت جوری تنظیم کن کمتر ببینی ش و برا خودت شغل دست و پا کن حداقل در حد خونه گرفتن . بعضی وسایل خونه که تو چشم نیست و بکارت نمیاد تو دیوار بفروش و پول بیشتری پس انداز کن جون جهیزبه ت هم قطعا نمیده 

.

همسر سابق منم خودشیفته بود و دقیقا تک تک جملاتت رو میفهمم با پسر ۲سالم جدا شدم 

خیلی خوشحالم و راحت شدم

پسرم الان ۴سالشه خداروشکر اوکیه 

کاربری ۱۷۱۹۲۸۲۷۸۲۹۲ م/ نیمچه آشپز 👩‍🍳 / خوره ی فیلم و سریال🎬📽 / TRX 🤸🏻‍♀️ / در صلح 🧘🏼‍♀️ 

همسر سابق منم خودشیفته بود و دقیقا تک تک جملاتت رو میفهمم با پسر ۲سالم جدا شدم خیلی خوشحالم و راحت ش ...


پس یکی بالاخره منو فهمید

میتونی درکم کنی چجوری با کارای ریز ریزش جوری حرصم میده که میخوام سکته کنم؟

 اصلا انسان نیست فقط دوپاست

اگر ببینه ساکتم و تو لاک خودمم تا نیاد کرمشو نریزه و اشک و اشفتگی منو نبینه اروم نمیشه


باعث شده من از همه ی بخشهای زندگیم بیوفتم

ببین اصلا انگاری حتی به اینکه با بچمم شاد باشم حرصش میگیره و میخواد عصبیم کنه تا حوصله بچمو نداشته باشم

یا اگر ببینه دارم به خودم میرسم میخواد با تنش و اضطراب حالمو بگیره تا نتونم


منو از همه جای زندگیم ساقط کرده

منو فلج کرده این مرد


روانمو بهم ریخته

داغونم کرده


یه دلم میگه طلاق بگیرم . چون میدونم بعد از طلاق صد در هزار مادر بهتری واسه بچم میشم و همینطور خودم پیشرفت میکنم. چون روحیه و روانم سالم میشه . ولی از بچه طلاق شدن بچم میترسم


یه دلم میگه بمونم . چشم و گوش و دهنمو ببندم و زندگیه خودمو کنم و کاری باهاش نداشته باشم . اما میترسم در عمل ممکن نباشه و نتونم کنار این ادم تو سلامت روان و جسم باشم و وای از روزی که ببینه من مثلا ماهی ایکس تومن درامد دارم . بلایی سرم میاره ک زمین گیر بشم و نتونم کار کنم

یا وای از روزی ک مثلا پول جمع کنم ماشین بخرم واسه خودم . تا اون ماشینو ازم نگیره یا یه جوری اتیشش نزنه فکر نکنم بیخیال بشه


من اگر ماشین یا خونه بخرم ترسم اینه که بره دادگاه بگه هبه بوده اون بهم داده ازم بگیره ! 


یعنی میتونم کنار این ادم باشم و روان سالمی داشته باشم تا واسه بچم درست مادری کنم




ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز