شوهر من زمان مجردی خیییلی هوای مادرشو داشت از دکتر بگیر تا طلا و هدیه و کیک مناسبتها و لوازم خونکی و خوراکی و میوه همه چی براش میگرفت تا اینکه میخواستیم عقد کنیم مادرشوهرم مخالفت کردو نیومد خییلی خیییلی الکی بابت اینکه من قبلا عقد بودم و جداشدم هیچ کدوم مراسمای مارو نیومد و بماند که جقدر جلوی فامیل زشت شدیم حالا هربار میان بهمون میگن که مادرشوهرم از سر دلتنکی نشسته کریه میکنه و فلان و بسان شوهرمم کینه شتری گرفته میگه حتی بمیره پامم نمیزارم و اصلا براش معم نیست با اینکه هیج ربطی بمن نداره دلم برای مادره میسوزه که دلتنگ بچشه اما خودش مقصر بود بنظرتون حق با کیه
حق با شما
اینم بگم که توی مراسما وقتی منو میبینه اصلا جوری رفتار میکنه انگار صد پشت غریبه هستم تا بحال هیج سلامی هم نکردیم بهمدیگه
مادر اگه دلش تنگ بود جعبه شیرینی و کادو میگرفت پا میشد میامد خونتون دلجویی
بایدحرف مادرهمسرتم شنیدازنظرشمادلیلش الکیه ازنظرایشون دلیلش موجه بوده که سرعقدومراسمات پسرش نیومده
کار شوهرت درسته
اکرم خوب بشن دشمن تو میشه وبا تو بدرفتاری میکنه
همین بهتر ین کار شوهرته
یه حرفیودوستانه بهت میزنم شایدناراحت بشی اماشماهم مثل خواهرم
وقتی مادروپسری اینقدررابطشون خوب بوده الان ازهم بریدن مادره گریه میکنه وپسربی اعتنایی پسرفقط عصبیه سعی کن شماهیچوقت اتش بیارمعرکه نشی تشویقش کن اشتی کنه حالا دگه خودش میدونه کی اشتی کنه شمارومقصرندونه چون این پسرالانم تحت فشاره شایدبه روی خودش نیاره ممکنه باهمسرش تندی یاسردی کنه به بهونه های دگه
فردانگه شمانذاشتی تومنوازمادرم دورکردی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز