تو فامیلام فک میکنن زندگیم فوق العاده ترینه فک میکنن من بهترین شوهر دنیا روکردم و زندگیمو مثال میزنن ومیگن چ شانسی اورده،… ولی زندگیم جهنمه در واقع..حتی ۱ روزم بدون دعوا نمیگذره و تو مرز فروپاشی روانیم .. نمیدونم طلاق بگیرم یا با این ظاهر قشنگ فیک سر کنم
دختر پسر خاله همسرم دختر و نوه یه آدم سرشناس خیلی اهل دکو پز بود دختر قشنگیم بود و از خود راضی شوهری کرد چشم درآر هم خانوادگی هم ظاهری تهش گولش زد مقدار زیادی طلا و آپارتمان دختر ک باباش خریده بود گرفت هزاران بار انداختش دور مثلا میآوردش خونه باباش ک عصر بزرگترا جمع شن واسطه شن همه چیز اوکی بشه اون همون مسیر با هواپیما بر میگشت کل خونه عوض میکرد ک دیگه بر نگرده چون خودش و خانوادش بخاطر ابرو خودشون دختر میبردن خونش در صورتی ک شوهره خیلی بد بود تهش طلاق گرفت بدترین شکل ممکن زندگیش شد الانم نامزد کرده با یکی ک خودش نمیدونم ولی خانوادش ناراضین و همه جا گفتن دختره خودشو قالب کرده حالا دختره خانوادش خودشونو شاه و دختر شاه میدونن