من کمتر از گل بهس نگفتم صبح تا شب مثل دختر واسم ناز کرده من نازشو میخریدم کمتر از گل واقعن بهش نگفتم تو خطابش نگرفتم حتی در این حد باید مراقب رفتارم میلودم ک ب اون برنخوره هر چی اون میگفته انجام میدادم همونطور میبودم حتی واسه اینهد من هم اون تعینن تکلیف میکردولی هر موقع من بهش نیار داشتم نبود و تنهام گذاشت اون میتونه خوش گذرونی کنه و با رفبفاش باشه ولی من نه. اگر من برم جای میکه تو دختر خبوی نیستی الانم من ثدتا پیام دادم اون سبن میزنه حتی ب خدش وی نمیده ک جاوب پیاممو بده بهم میگه باید واسم خونه بخری که بیام خاستگاریت مثل دختر داره برام ناز میکنه بهم مبگه تو باید بری کار کنی ک راضی شم بیام خاستگاریت خرج مراسم اونا میگه همه با تو باید باشه من میخام مراسم رو داخل بهترین تالار واسم بگیری اینطورب میگه مثل دختر برای من ناز میکنه بهم میگه باید واسم ست گردنبند وساعت و دستبند طلا بگیزی