بچه ها من عقدم یه سری چیزا بینمون پیش اومده که شوهرم میگه طلاق بگیر مشکلاتمو مینویسم شماهم نظرتون بگین
شوهرم مرد خوبیه ولی نسبت به خانوادش خیلی احساس دین میکنه و به شدت مراقب اونهاست.من شغلم خیلی سنگینه بهش میگم اخر هفته ها بریم یه جا یکم حال و هوام عوض شه میگه نه فقط هرجا خونوادم برن میریم همونجا خونوادشم ادمای خوبین باهاشون میرم بیرون بهم رسیدگی میکنن اما خب سلایقشون با من خیلی متفاوته من دوست دارم جور دیگه ای تعطیلاتمو بگذرونم با همسرم اما اون فقط میخواد دسته جمعی باشیم.مثلا تو زمان جنگ همه خونوادم رفتن شهر دیگه من به خاطر کارم مجبور شدم بمونم خونه تنها بودم هرچقدر گفتم میترسم سر و صداست بیا پیشم حاضر نشد خونوادشو ول کنه بیاد پیش من بمونه.