سلام
من خواهر ندارم یه برادر دارم.مامانم اختلاف سنی باهام کمه و خیلی حمایت میکنه منم از وقتی رفتم سرکار در زمینه مالی خیلی حمایتش کردم اونم مخصوصا از وقتی بچه دار شدم خیلی کمکم میکنه
ولی یه چیزهایی هست که دلم میشکنه امروز که صبح اومد پیش بچه که من برم سرکار به زور جوابمو میداد حدس میزنم چون ظرف کثیف روی میز بود اینم دلیلش این بود که من نصفه شب گرسنه شده بودم و یه چیزی خورده بودم
همیشه هم بهش میگم هر وقت حوصله نداشتی نیا و اینکه تو خونه کار نکن فقط قراره پیش پسرم باشه تا ساعتی که مهدش شروع میشه و میره مهد
الانم زنگ زدم بهش که در مورد تولد همسرم باهاش مشورت کنم که چیکار کنم چون از همسرم خوشش نمیاد خیلی سرد برخورد کرد من کمکی ازش نمیخواستم فقط در حد مشورت بود
خیلی احساس تنهایی میکنم