خونه پدر من تو شهر کوچیکی هست تمام شهر پدر و پدر بزرگ منو میشناسن ..یعنی هیچکس چپ ب ما نگاه نمیکرد...ی همسایه داشتیم دخترش با من همسن بود و داداشش بزرگتر ..ما باهم بازی میکردیم...
همین چن سال پیش همون اقا پسر ک همبازی ما بود اهل هییت و مراسم و حرم و....بود چن بار کربلا رفته بود اربعین ب جرم تجاوز ب چندین نفر ک یکی دختر داداستان بود گرفتن و بعد ی هفته اعدام شد....
ما هم ب اون اعتماد داشتیم همبازی بچگی بود ..اهل نماز و قران و خدا پیغمبر بود ......
بهتره تو این دوره زمونه ب کسی اعتماد نکنین حتی برادر و خاهر خودتون
@چه-غریب-مانده -ای-من