بزور جلو خودم گرفتم هیچی نگم😐تو سن من کی میخواد شوهر کنه وقتی درسم تموم نشده
ی خواستگار داشتم بنی دومی بود که خیلی ازش خوشم اومد اما میدونم بچم و جدی نمیگیرم ، تو تاپیک های قبلی گفتم اگه میشه بخونید .
بعد بابام گفت نه به هیج عنوان ، مادربزرگم گفته حداقل قول چند سال دیگه بدیم بهشون 😐😐 بعد دختر عمه کوچیکم گفت مادری به مامانم گفته بیان برا اجیمم( ینی دختر عمه بزرگم 😐😐)
گفتم خاک تو سرم شد
بعد دختر عمم تو حرفاش شوخی شوخی گفت چرا تو ؟
درحالی که من خیلی خجالت کشیدم وقتی ماجرا رو فهمیدم
مامانم اینا نمیدونن میدونمم دختر عمم برام گفت
بعد دختر عمه کوچیکم گفت باباش گفته پسرم از دخترتون خوشش اومده ، کلاس چهارم حرفاش شنیده
بعد مادر بزرگم میگه از پیش فلانی رد شدی باهاش صمیمی شو 😐😐 منظورش زنعمو پسرس