خیلی چیزا...یه موردشو بگم اینکه اولین باررفتیم بیرون کافه تا قهوه روخوردیم هی دوروبرشو نگاه میکرد و معذب بود میگف ببخشسد میشه بریم کبابی و من فسفود دوس ندارم،رفتیم از کافه و ب اصرار من رفتیم فلافل خوردیم اما نه تو خود محوط سرو،تو ماشین!! گفت نه همینجا خوبه..بعدها فهمیدم از کافه و رستوران رفتن و داخلش غذا خوردن بدش میاد..خیلی برام سخت بود خب یه دختر امروزی...
خیلی از حرکات و رفتارهارو اوایل ازسر ذوق بچشممون نمیان متاسفانه!! بخصوص ماهایی که سنتی ازدواج کردیم،الان خب خیلیا هستن سنتی باهم اشنامیشن اما خب چندماه باهم معاشرت میکنن بشناسن همو..ولی من ن بابام ن پدرشوهرم اجازه دادن..یه اشتباه خیلی بزرگ هم که کردم مشاوره قبل ازدواج نرفتم باهاش..ینی وقت گرفتم شوهرم گف نیاز نیس و کنسل شد.