ما و مادرشوهرم دیوار به دیواریم
دیروز جاریم که عقد کرده هست اونجا بود البته از پریشب بود.
ولی ما دیروز از خونه مادربزرگم اومدیم خونمون
بچه هام رفتن دو ساعتی اونور
دست آخر بعدازظهر مادرشوهرم گفته بود برید خونتون ما بخوابیم
در رو هم پشتشون قفل کرد که نرن اونور آخه بعضی وقتا من غافل میشم میرن...
منم ناراحت شدم
نمیدونم شایدم بهانه گرفتم که بچه هامو از خونتون بیرون کردید...
نظر شما چیه؟
خب ببین بقیه مواقع چ رفتاری دارن؟
و اینکه اونا تو چ شرایط و وضعیتی بودن
شاید واقعا قصد بدی نداشته و شرایط بدی بوده
آدم ناراحت میشه خب..ولی اونام حق دارن
ناراحت نشو.من حتی شده مادرشوهرم زنگ زده بیا بچت ببر اذیت میکنه
اره اگر ظهر بوده ک نباید ناراحت بشی. درو خودت از داخل قفل کن ک غافلم شدی نرن اونور
دیگ بچها گاهی خیلی اذیت میکنن
ممکنه مثلا میرفتن تو اتاق دختر پسر عقد کرده
من بودم نمی گذاشتم بچه هام جایی برن که براشون ارزش قائل نیستن.کلا به هر موضوعی از دید طرفِ مقابل نگاه کنی به اون حق میدی. از دیدِ خودت هم نگاه کنی به خودت .به نظرم تو حق داشتی ناراحت بشی .اونا هم حق دارن یه وقتایی حوصله نداشته باشن
حق داری، منم بودم ناراحت میشدم، ولی دو سه روز ک گذشت و دلخوری کمتر شد، بشین فک کن، یا ازشون بپرس. شاید مثلا حالشون بد بوده، نیاز ب استراحت داشتن.
شمام نباید بچه ها رو بدون خودتون بفرستین.
خصوصا ک نزدیکین.
منم با مادرشوهرم اینا همسایه ام. ولی از همون بچگی تا اومدن دنبال بچه ها، گفتم خودم میارمشون،نمیخام عادت کنن بدون خودم بیان. اینجوری تربیت بچه از دست مادر خارج میشه، ی وقتایی هم اینجوری آدم دلگیر میشه.
بقول معروف جنگ اول به از صلح اخره
خب شاید واقعا اذیت میشن
به عنوان کسی که با فامیل همسایه‌ست و اونا هر وقت عشقشون میکشه بچشون رو میفرستن خونه ما و به این فکر نمیکنن که منم زمان شخصی و زندگی خودم رو دارم باید بگم...
اگه شما هم بدون اجازه و در نظر گرفتن شرایط بقیه بچه‌ها رو اونجا گذاشتید، با نهایت احترام اصلا کار بدی نکردن
بهتر بود به خودتون بگن اما یه وقتا انقدر آدم خسته میشه که با خودش میگه حرف زدن بی‌فایده‌ست
ساعت چند بوده
