بچه ها من سنتی ازدواج کردم شوهرم انتخاب خونوادم بود
ویژگی خوب زیاد داره ها منم دوسش دارم مثلا وضعیت مالی و خونوادگیش خوبه قیافش خوبه دستو دلبازه برا منم خیلی خرج میکنه دوسم داره احترام منو خونوادمم خیلی داره حالا بماند گاهی تو عصبانیت و دعوا ی حرفایی میزنه ک واقعا ناراحت میشم ولی خب دعواس دیگه تو دعوا ک خیرات نمیدن در کل وقتی تو خونه ایم احتراممو داره حرفای خوب میزنه بهم اهل دودو دم و خانم بازیو خبانت اینا هم نیست
ولی خب در کنار اینا ی اخلاقای بدیم داره ک خیلی گاهی اذیتم میکنه یکم بدبینه ب همه چیز مثلا اوایل عقد من میگفتم میخام درس بخونم کاری نداشت ولی الان میزنه زیرش نمیزاره من میخاستم برم پرستاری ازاد بخونم اول قبل ازدواج میگفت برو ولی بعدش نذاشت یا مثلا نمیزاره گواهینامه بگیرم و تنهایی یا با دوستام برم بیرون باید خودش باشه یا نهایتا اگر خیلی واجب باشه فقط با مادرشوهرم
گاهی دیدمش گوشیمو چک میکنه یا مثلا میریم میهمونی حتی تو جمع خیلی خودمونی هزار بار پیام میده خوب بشین روسریتو خوب کن فلان کارو کن بدش میاد اگر وقتی نباشه درو برا پست چی یا مامور باز کنم تو لباس پوشیدنم خیلی دخالت میکنه
من خودمم شخصیت خیلی ارومی دارم زیاد باهاش بحث نمیکردم ک چرا نمیزاریو اینا ولی چندین باره ک اطرافیان خیلی نزدیکم بخاطر این چیزا خیلی مسخره میکنن
یا مثلا حرفای بدی میزنن من شوهرم کارش طوریه ک با خانما خیلی سر کار داره مثلا میگن تو رو میزاره اینجا میره پیش این زنا چون خودش سروگوش میجنبونه نمیزاره تو کاری کنی من واقعا بهش اعتماد دارم ولی خیلی اعصابم خورد میشه سر این حرفا