دختر عمم مادرش فوت کرده بود الان 2 ساله بعد من دلم سوخت آوردمش خونمون حدودا 2 هفته خونمون موند بعد هر روز میگفت بریم صبح بعدظهر کافه لباساش جم نمیکرد 22 سالشه دیگع خسته شدم بودم گفتم کافه نه
در جا رفت فرداش پیش دختر عموم پشتمو گفت که خونش فلانه بیساره وضعشون خوبه خسیسه کافه نمیاد نمیدونم با فلانی حرف میزنه و..
چه خره
ولش کن سنش زیاده بچه که نیست
بعد من بهش پیام دادم گفتم واقعا برات متاسفم من 10 ساعت تو بیمارستان منتظر تو موندم کلی هواتو داشتم تو هرچی خونمون شد بردی خبر
ولش کن ادم رو مخیه
ولی چرا کافه نرفتی؟
با من دعواااا که نه من چیزی نگفتم همرو زد زیرش
بعد دلم میسوزه براشا ولی نمیتونم دیگه محلش کنم
بعضی ها نمک نشناسن خواهرم یک سال ونیم تومجازی جواب سوالای درسی دختر همسایمون میداد مامانم زد توگوش خواهرم
دیگه اصلا تحویلش نگیر
دعوتش نکن
کسیکه خبر میاره مطمئن باش خبر تو رو هم میبره پس باهاش ارتباط نداشته باش
