باورم نمیشد واسه اولین بار چنان تحت فشار عصبی وجنون قرار گرفت که دست گزاشت گلوم وخفم. میکرد جنون گرفتتش روانی شد واسه چنددقیقه باورم نمیشد این انتخاب منه این همون انتخابی که تک بود این همون شوهرمنه باورم نمیشد فقط گریه میکردم مامانم اومد هلش داد گفت کشتیش بی انصاف سرهیچی جنون گرفتتش دیونه شده ازوقتی بیکارشده بابام اومد بهش گفت این رسمش بود اقا.... این بود امانتداری الان دست دخترمو. و نوه هامو. میگیرم میبرم دیدم از اتاق اومد بیرون. خودشو انداخت بغلم تامیتونست زجه زد وگریه کرد اولین بار اشکای شوهرمو دیدم. میگفت ببخشم توروخدا ببخشم غلط کردم واشک میریخت هیچی بهش نگفتم چون هنوز توشوک بودم این همون آدم؟ 🙃هرچقدر دوربرم میچرخه وگریه میکنه نمیتونم ببخشمش فقط سکوت کردم
چن روزی برو پیش مامان بابات تا ادم نشده برنگرد
چون پیش خانوادت بود کارش واقعا بد بوده
چرا اینکارو کرد
خونه بابات بودی
آدمها این روزا ، تحت فشار های روانی ای هستن که فکرشم نمیتونیم کنیم
. من ادمها رو تو عصبانیت قضاوت نمیکنم
سر چی؟
چرا اسی ؟
نه خونه خودم چون دوقلوهام کوچیکن مامانم پیشم کمکم میکنه بابامم جایی بود زنگ زدم اومد امروز نمیدونم. چش بود رفتم باهاش صحبت کنم یهو پرید بهم بعدشم جنون گرفتتش داد وبیداد وهلم داد ودست گزاشت گلوم تمام قدرت مردونشو سر گردنم خالی کرد تاهمین الانم توشوکم خودشو زار زار داره گریه میکنه میگه ببخشید غلط کردم
همین مادر پدر زنش تمام خونه زندگیشو جمع کردن بابام بالای 500ملیون خرج ماکرده تمام لباسا وخوراک وکارت بانکیم از بابام این یکسال بیکاری اقا تمام خرجمونو بابام باجون ودل میده
متاسفانه نمک نشناس و روانی شده مدتیه بعدشم مثلا پشیمون میشه
شوهرت از شرمندگی زیادعصبی شده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
