مادر دوستم زحمت کشیده بود برام نهار آورده بودن خیلی زیاد بود منم گفتم خاله م تنهاست سنش هم بالا هست ببرم براش دور هم باشیم
بعد مادر دوستم ترک هستن دستپختش هم عالیه غذا هم زرشک پلو با مرغ و سیب زمینی سرخ کرده بود
خاله م در ظرف رو باز کرده دهنش رو کج کرد که انگار داره آشغال نگاه میکنه بعدش هم گفت وای این همه چیش تو همه که می رغبت میکنه اینو بخوره!!!!
آخرش هم ساعت چهار نشست یه بشقاب پر خورد ولی اصلا نه تشکری کرد نه چیزی
یه کاری میکنن آدم از محبتی که کرده پشیمون بشه