من شهرستانم واومدم مهمونی چون فکرنمیکردم موندنمون طول بکشه لباس اینا نیاوردم زیاد ازاونجایی که اینجاهوابه شدت سرده لباس آستین بلندم فقط یه دست برابچه هام آوردم که رنگین امروزمراسم استقبال شیرخوارگان از تاسوعای حسینی بودمنم رفتم، لباس پسرکوچکم قرمزه حتی همسایه خونه پدرم اینا منودید گفت لباس سبزنداشتی بپوشونی گفتم نه والا نیاوردم فکرنمیکردم اینهمه بمونیم تومسجدم رفتیم همه لباس مشکی وسبزوسفید پوشونده بودن به جزمن به همسرم پیام دادم پول بفرست براشون لباس بگیرم گفت نمیخواد
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
همسرم صدام میزنه:گل بانو👉این امضای قبلیم بود....همسرم صدام میزد گل بانو ولی از مامانم یاد گرفته بود.مامانم همیشه صدام میزدن گل بانو....وقتی مامانم یکدفعه ای تنهام گذاشت و آسمونی شد به شوهرم گفتم دیگه صدام نزن گل بانو....مامانم گل بانوشو با خودش برد زیر خاک😔
يک روز كه تصورش را نمیكنی،جايی كه در خواب هم نديدهای،لحظهای كه به هيچ چيز فكر نمیکنی،و تازه رها شده ای از بند آرزو،از جانب پروردگار دريافت خواهی كرد ،چيزی فراتر از آنچه در طلبش بودی...
توحال خودم بودم بچم توبغلم بود یهو خادم مسجد صدام زدیه دست لباس سفید باسربند میگن شال میگن چیه سه گوشه ازچفیه بود داد دستم گفت لباس بچتوعوض کن اینو بپوشون فیلمم بگیریم ازش
به همسرم کا گفته بود نمیخوادلباس بگیری محرم تموم شده گفته بودم که هنوز تاسوعا وعاشورامونده دیدم پیام داده گفتم نمیخواد منم بهش پیام دادم گفتم باشه امام حسین خودش لباسو رسوند