از اول با من جور نبود کلا باهام حرف نمیزد منم چنباری سلام دادم نگرف دیکه ولش کردم
امروز خونه مادرشوهرم بودم اونام اومدن مادرشوهرم با پسرش داش شوخی میکرد جاریم مسخرشون کرد
مادرشوهرم گف ببین همچین پسری داری تو کل نسلت
اونم برگشت گف تو هم ببین همچین عروسی داری تو کل خانوادت
مادرشوهرم گف اره پره از این جور عروسا تو خانوادمون
(من کاری به بدی یا خوبی حرف مادرشوهرم ندارم این وسط چرا به من تیکه اتداخت)
بعد جاریم برگشت گف اگه راس میگی یدونه دور برتو نگا کن عروساتو نگا کن مادرشوهرمم موند جی بگه
دوتا عروسیم ها بیشتر نیستیم 😐😐منم هیچی نگفتم چون قهرم چی بگم به مادرشوهرم ؟؟؟