2777
2789
عنوان

همسایمون میخواست بدبختم کنه 😭

207 بازدید | 16 پست

بچه ها ما یه همسایه طبقه پایینی داریم که مستاجرن حدود سه سالی هست اینجان حامله بود زنه اومدن اینجا ارایشگاه کار میکنه زنه 

بعد یه مدت که بچش به دنیا اومد و گذشت دیگه بالا اومدناش شروع شد من با مادرم و مادربزرگم (مامان مامانم) تو یه واحد زندگی می‌کنیم یهویی سر زده شبا میومد بالا هر هفته یا هر دو هفته ولی هر ماه میاد بالا خونه ما با بچش 

اون اوایل که اومده بودن هم چند بار واسه من لباس و وسیله اینا اورد

یه بار مامان بزرگم شمال بود و طبق معمول خودش خودشو دعوت کرد سر زده اومد بالا و بچش اون موقع یه سالش بود گذاشت رو تخت مبلی که تو حال داریم کنار من منم با گوشیم داشتم کار میکردم یهو این بچه خودش و پرت کرد با سر افتاد زمین،گفتیم این مغزش پوکید دیگه، ولی خداروشکر مغزش چیزی نشد دستش در رفته بود که گچ گرفتن و اینا و به شوهره هم نگفت اینطوری شده حالا نمی‌دونم کینه به دل گرفت یا هر چی تقصیر من نبود بچش نسپرده بود به من 

هی سر زده میومد بالا و تیکه مینداخت حالا هر دفعه یه چیزی یه دفعه بعد اینکه رفت و تیکشو انداخت  درو روش محکم قفل کردم بعد از اون هر ماه یا هر دوهفته که میومد زنگ میزد حالا به مامان بزرگم یا مامانم که میخوام بیام بالا اونم میگفتن بیا باشه😒 

من هر چقدر میگفتم اینو راه ندین تو خونه مقصر من می‌شدم که اره تو داری حسودی میکنی و این زنه خوبیه و … منم اون اوایل فکر میکردم که زنه خوبیه بعد فهمیدم نه این داره نقش بازی میکنه تو روت خوبه پشت سرت حرف میزنه یه بار تولدم دعوتش کردیم با بچش اومد

حتی یه بار موهامو کوتاه کرد یه بار دیگه هم گفت گفتم هر سال که کوتاه نمیکنن لبخند زد گفت هر ماه باید کوتاه کنی گفتم نه 

یا به من گفت برو تو یه فروشگاه زنجیره ای کار کن پول خوب میدن گفتم مامانم نمیذاره

هر دفعه میرفتیم مسافرت زنگ میزد به یه بهونه ای فرداش یا چند روز بعدش

حتی یه بار رفته بودیم مسافرت انقدر زنگ زد جواب ندادیم آخر سر مامان بزرگم به مامانم گفت بذار من ویس بدم بهش بگیم کجاییم اونم گفت نگران شدم لااقل یه خدافظی میکردین😐 که مامانم گفت شما که مارو از تو پنجره دیدین که داریم میریم نگران شدن نداره قربونت برم 😏اخه موقعی که ما میخواستیم بریم فرودگاه من دیدم که این پرده اشپزخونشون تکون خورد و قبلا هم پشت در وایمیستاد از تو چشمی نگاه میکرد فضول

خلاصه یه شب  اومد دوباره خونه ما مامانم نبود گفت که فلانی یعنی من چند سالشه گفت یکی هست که مامانش میاد سال ها ارایشگاه ما می‌خواد برای پسرش زن بگیره شوهرم گفت فلانی یعنی (منو) معرفی میکردی بهش😳 پسره چند سالشه سی و خورده ای نزدیک چهل😐😐 زنه گفت به شوهرم گفتم مامانش نمیذاره که میذاره؟🙁😒 نه ترو خدا باید بذاره😏 حدود بیست سال از من بزرگ‌تر 😳  تازه من ازش پرسیدم چند سالشه اون اولش نگفت

اونم گفت که اره خیلی خانواده خوبین و  اگه دو نفر دوست باشن باهم یعنی قبلا با کسی دیگه هم بودن و ازدواج اینطوری بهتره و  برات طلا میگیره و فلان به مامانبزرگم گفت یه دفعه بگو بیان اگه نخواستی بگو نه😤

دفعه بعد که اومد خونمون پرسید خواستگارو به مامانش گفتین؟ مامانم جوری شستش ریدبه سر تا پاش که  

از ۶۵ تا ۸۵ بیست سال؟؟؟ پرو خانم گفت ساده ایییااااا اونا که اینو نمیگیرن

بچه ها حالم ازش بهم میخوره استرس اینو که میخواست منو بدبخت کنه حالمو بد کرده گریم میگیره

مامانبزرگم نمیخواد بفهمه که این زن مریضه و مامانم هم همش به حرف مامانبزرگم گوش میده من میترسم

ترو خدا بگید چجوری باهاش رفتار کنم موعد اجاره خونش نزدیکه خواهش می‌کنم دعا کنید از اینجا برن 

مامان بزرگم نمیذاره من از تو گوشیش بلاکش کنم وگرنه بلاک میکردم 

یه شب که سرد رفتار کردم باهاش شبش بهم پیدا داد ولی بلاک بود نفهمیدم همون شب به مامانم پیام داده بود که بهش پیام دادم جواب نداده حس می‌کنم ناراحته😏

دلم می‌خواد زنگ بزنم بهش یا پیام بدم برینم تا سر تا پاش ولی شر میشه خواهش می‌کنم دعا کنید بره از اینجا بگید من چیکار کنم همش گریه می‌کنم از دستش اعصابم خورده😭😭چجوری رفتار کنم باهاش هفته بعدم تولدمه مطمئنم یه کاری میکنه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ینی اون ک میخواست بیاره برات ۸۵ ساله بوده

نه اسی متولد 85 هست

خونه ی ما دورِ دوره ، پشت کوه‌های صبوره پشت دَشتای طلایی پشت صحراهای خالی خونه ی ماست اونورِ آب  اونورِ موجهای بی تاب پشت جنگلای سروه توی رویاست،توی یه خواب،پشت اقیانوسِ آبی پشت باغای گلابی اونور باغای انگور پشت کندوهای زنبور خونه ما پشت ابرهاست اونور دلتنگیِ ماست تهِ جاده های خیسه پشت بارون پشت دریاست💖💖💖💖💖💖💖بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتی الان از پشت این دیوار که ساختن تا دوستت نداشته باشم اَتل و متل بهار بیرونه مرغابی تو باغش میخونه باغ من سرده همه ی گلاش پژمرده دونه دونه بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه دلم تنگه پرتقال من گلپر سبزه قلب زار من منو ببخش از برای تو هرچی که بخوای میارم اَتل و متل نازنین دل زندگی خوب و مهربونه عطر و بوش همین غم و شادیه کوچیک و بزرگمونه.💖

اینکه سن اون مردو نگفته چیزی نبوده که پنهان بمونه و بخواد شما رو بدبخت کنه شما خودت عقل داری خانوادت اگاهن شما رو به ۲۰سال بزرگتر ندن

فکر میکنم تو هم زیادی بابتش حساس شدی 

بهش محل نزار ولی فکر نمیکنم قصدش دشمنی باشه چون اگر بد بود اصلا واسطه خاستگار نمیشد و میپروند 


یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

اینکه سن اون مردو نگفته چیزی نبوده که پنهان بمونه و بخواد شما رو بدبخت کنه شما خودت عقل داری خانوادت ...

اخه بچه های خواهرای خودشو نگفت خواهر شوهر مجرد خودشو نگفت چرا باید بیاد منو بگه 

شما راست میگین رو کاراش حساس شدم ولی خیلی تحریک میکنه منو سر هر چیزی واقعا کرم داره می‌خواد یه کرمی بریزه

اخه بچه های خواهرای خودشو نگفت خواهر شوهر مجرد خودشو نگفت چرا باید بیاد منو بگه شما راست میگین رو کا ...

بزار هرکار میخواد کنه ولی تو روش حساس نشو 

چون روانت بهم میریزه 

هروقت میاد تا پاشو برو تو اتاق باهاش رودررو نشی 


یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

میشه بهم بگید چجوری رفتار کنم بفهمه نمیخوامش نیاد دیگه چقدر یه آدم مزاحم میشه؟ ما بهش نمیگیم خودش می ...

مامانت باید سرد برخورد کنه 

زیاد بعش رو دادین متاسفانه اینطور شده 

بعضی ادما هستن زیادی اویزونن 

به نظرم یه مدت خودت دوری کن 

نشد بیخیال 



یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

بزار هرکار میخواد کنه ولی تو روش حساس نشو چون روانت بهم میریزه هروقت میاد تا پاشو برو تو اتاق باهاش ...

ممنون باید برم تو اتاق درم ببندم چون بچش میاد تو اتاقم برم تو اتاق درو قفل کنم هر دفعه به یه بهانه ای

وقتی میاد برو تو اتاق درو ببند


باید همینکارو کنم ولی مطمئنم مامانبزرگم میگه کار زشتی کردی رفتی تو اتاق درو قفل کردی دیگه نکن بیا بیرون ولی باید همینکارو کنم حتی اگه دعوا بشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  11 ساعت پیش