هر روز هر لحظه دارم خاطراتش مرور میکنم دارم قربون صدقه اش میگم صداش تو سرم صورتش جلو چشمم
یعنی الان زیر خاک سرد میترسه تشنه ست گشنه ست تاریکه دلش پیش بچه اش دلواپسه ای خدا دارم از فکرو خیال جون میدم ای خدا چرا داغ به دلم گذاشتی خدا چرا داغ به دل مادرش و بچش گذاشتي ای خدا ای خدا نمیخوام کفر بگم ولی انصاف نبود چطور دلت اومد اون ببری وقتش نبود زود بود ای خدا خیلی زود بود