2777
2789
عنوان

کمک میخوام یه متن بنویسم

125 بازدید | 25 پست

میخوام یه متن برای کسی که برام عزیز بنویسم فرقی نداره چطوری حالا نمیدونم چطور بنویسم 

مثل یه یادگاری که قراره برا همیشه نگهش داره🫠

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واسه کی

قیمت آدمارو موقعیت و زمان مشخص میکنه تو خوشیا که همه ی قیمتن!دل نبند به خوشی های زود گذر اینو الان‌ خوندی ولی بعدا میفهمی..به خودتم‌اعتماد نکن اعتماد دو سر باخته زندگی مثل ی تئاتره با تجمع نقاب ها‌...

دختره یا پسر؟

قیمت آدمارو موقعیت و زمان مشخص میکنه تو خوشیا که همه ی قیمتن!دل نبند به خوشی های زود گذر اینو الان‌ خوندی ولی بعدا میفهمی..به خودتم‌اعتماد نکن اعتماد دو سر باخته زندگی مثل ی تئاتره با تجمع نقاب ها‌...

پسر

مث رفیقین؟

قیمت آدمارو موقعیت و زمان مشخص میکنه تو خوشیا که همه ی قیمتن!دل نبند به خوشی های زود گذر اینو الان‌ خوندی ولی بعدا میفهمی..به خودتم‌اعتماد نکن اعتماد دو سر باخته زندگی مثل ی تئاتره با تجمع نقاب ها‌...

بله مثل یه برادر

الان مینویسم ببین خوبه

قیمت آدمارو موقعیت و زمان مشخص میکنه تو خوشیا که همه ی قیمتن!دل نبند به خوشی های زود گذر اینو الان‌ خوندی ولی بعدا میفهمی..به خودتم‌اعتماد نکن اعتماد دو سر باخته زندگی مثل ی تئاتره با تجمع نقاب ها‌...

حالا یه راهنمایی بکن شاید ازش ایده گرفتم🥲

مثلا بنویس خواهان انم که جهان یکباره چنان در سکوتی فرو رود که تو بمانی و من  و احساس مان انچنان غرق در یکدیگر شویم که گویی از یک تنیم و از یک احساس 

مثلا اگه زمستونیه بگو تو زاده سرد ترین فصل سالی ولی انچنان وجود مرا سرارشار از گرما میکنی که گوی تا به امروز این تن سرمایی احساس نکرده اگه تابستونیه مثلا بنویس تو زاده گرم ترین فصل سالی درست مانند وجودت برای من که گرمایش مرا متحول میکند و سردی دنیا را به کل فراموش میکنم 

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش که خواهان تو باشد


یادگاری برای تو، که نه‌ فقط فامیل، که برادرِ دل بودی…

می‌گویند فامیل‌ بودن، سهمِ شناسنامه‌ست،
اما برادر شدن، سهمِ دل…
و تو، برای من هر دو بودی.
نه‌ فقط از یک ریشه،
که از یک جنس — از جنسِ رفاقت، مردانگی، همراهی.

در روزهایی که زندگی چهره‌اش را درهم می‌کشید،
در لحظاتی که دستِ امید گم می‌شد در هجومِ روزمرگی،
بودنت سایه‌ای بود بر سرم؛
نه پرهیاهو، نه پرادعا،
اما عمیق… آرام… مطمئن…

تو از آن دست آدم‌هایی هستی که بودنشان را نمی‌شود به زبان آورد،
باید حسشان کرد؛
در سکوت، در مرام، در لحظه‌هایی که کم نمی‌آورند.

این نوشته را برایت می‌گذارم،
نه به‌عنوان یک جمله‌ی ادبی یا تعارفِ معمول،
بلکه به‌عنوان ؛
برای تو، که در میان تمام فامیل،
مثل یک برادرِ واقعی،
مهم بودی… هستی… و خواهی بود.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  10 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  9 ساعت پیش