با روی باز و خوشحالی ۳ کاسه داد پسرش خورد منو زن داداشم جفت هم بودیم یه کاسه داد به اون هم بعد من رفتم یه کاسه دادم بهش که برام بریزه اصلا خیلی بی توجه بود و هی مثلا میگفت بسه،فلانه بهمانه منم حس کردم یه طوری رفتار میکنه ریختمش توی قابلمه گفتم نمیخوام بعدش کنار گذاشت هی گفت واسه توعه ولی دیگه نمیخوام بخورم
همیشه اینطوریه وقتی ۴ نفر جمع میشه دورش بقیه رو فراموش میکنه