دوستان گلی که نسبت به شهرهای مختلف ابراز نظر میکنید
من خودم لرم
و تا به حال تبریز نرفتم
اما لهجه ترکا رو به شدت دوست دارم
و با تحقیقاتی که درمورد شهرهای مختلف انجام دادم بسیار متشخص هستن
آنه ! تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت وقتي روشني چشمهايت در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بودبا من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت از تنهايي معصومانه دستهايت آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايتو در گير و دار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟آنه !اكنون آمده ام تا دستهايت رابه پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو
مثلا یه خانمی که سرویس طلای یه میلیاردیش رو اهدا کرده بود
به کجا رو کارندارم
نظرم کارخیره
آنه ! تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت وقتي روشني چشمهايت در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بودبا من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت از تنهايي معصومانه دستهايت آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايتو در گير و دار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟آنه !اكنون آمده ام تا دستهايت رابه پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
[QUOTE=386817087]ایناییم که نظر بد یا فحش میدن نسبت به تورکا همونان که دارن بین اقوام تفرقه میندازن[/QUOTE
ی سریا کلا دنبال بحث و تفرقن
نمیدونم چرا هم وطن بودنمونو فراموش میکنن
پروفایل دخترمه با هوش مصنوعی 😍 وقتی یه نابینا درمان میشه اولین چیزی ک دور میندازه عصاشه........ . من از اونام که فحش میخوره ولی راست میگه. خسته از این مردم بس که بیکارن.............. میگن ادمارو از بدیای گذشتش قضاوت نکن شاید سحر توبه کرده باشه اما من میگم ادمارو از خوبیای گذشتشون نشناسید ممکنه همین امروز صب کثیف شده باشه، میدونی بحثه روحه.****تتلو**** +پیش من کم گله کن من بدم میاد حتی از تلفن+ ❤️کار بر no aks هستم❤️
آنه ! تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت وقتي روشني چشمهايت در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بودبا من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت از تنهايي معصومانه دستهايت آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايتو در گير و دار ملال آور دوران زندگيت حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟آنه !اكنون آمده ام تا دستهايت رابه پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو