این دوستم هیمشه خوب بود اینا ولی نگو بی شرف ظاهر بوده بعد همیشه مثلا جلوم میگفت وای چقدر پسره دوست داره فلان خوشبحالت بعد از اون بر هی پشتم بد میگفت تا وقتی فهمیده دیگه جدیم میخوایم ازواج کنیم میاد طلسم تصادف مینویسه برای نامزدم که شب خواستگاری اتفاق بد بیوفته براش اینو یکی دوستام تو گوشیش دیده بود دوست مشترکمون البته اونم مثل اون ولی گفت وجدانم نزاشت بهت نگم و در کل این دوستم همیشه تو کار دعا بود ولی فکر نمیکردم با منی که مثل خواهرش هم بودم اینطور کنه