2777
2789

روز زن بود لباس خوشگل پوشیدم آرایش کردم منتظر سوپرایز بودم مثلا ک شوهرم غروب اومد خونمون بعد گفتم مامانمینا شام میرن بیرون دعوت کردن بریم باهاشون گف نه باید بریم ب مامانم تبریک بگیم گفتک باشه هدیه ب دست رفتیم مامانش شام سیب زمینی سرخ کرده بود من خ اهل شام نیستم کلا ولی بهم برمیخورد ازم اینطوری پذیرایی میکردن مامانش خ رک گف میدونستم امشب میاید اینجا خواستم قورمه سبزی بذارم ک دخترم مجبورم کرد ناهار بپزم میخورید بیارم با نون خورشت رو بخورید؟شرمنده برنج نمونده،منم گفتم نه مرسی عصرونه خوردم خلاصه تا اینجا من خ آروم بودم خدا شاهده یجورایی لال بودم اصلا،سر نامزد قبلیم هم همینطور ساکت بودم در کمال احترام و سکوت هم جدا شده بودیم حتی حلالیت گرفته بودیم از هم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ببخشید چه بدوش بدوش داشتن خواهراش و مامانش

گاهي گمان نميکني ولي خوب ميشود_گاهي نميشود که نميشود که نميشود_گاهي بساط عيش خودش جور ميشود_گاهي دگر تهيه بدستور ميشود_گه جور ميشود خود آن بي مقدمه_گه با دو صد مقدمه ناجور ميشود_گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است_گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود_گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست_گاهي تمام شهر گداي تو ميشود

نزدبک عروسی شد خدایی چ جهازی خریدم فقط مبلم ب خاطر کمبود جا نشد اونی ک میخواستم وگرنه همه چی کامل بود حتی یخچالم چون ساید بود از در طبقه پایین داخل نرف مجبور شدن پنجره رو کندن از پنجره با بدبختی بردن داخل خونه،دخالتا و حسودیا خواهراش بیشتر شده بود من اصلا هیچ خریدی نکردم واسه عروسی فقط ی سرویس شوهرم برام خرید با کفش و کرایه لباس عروس ولی بابام واسه همسرم کامل کامل خرید کرد گف من قرار ی بار واسه دوماد بخرم ولی اون هر وقت بخواد میتونه واسه تو بخره منم گفتم باشه مامانش گف رسم داریم دو  ست رختخواب ب داماد میدیم ما منم گفتم پس با مامانم هماهنگ کنید رنگ ملحفه ها یکی بشه لطفا پول این دو دست رو هم داشتن از شوهرم میگرفتن آ،شبش دیدم شوهرم پشت تلفن گف مامان ملحفه بنفش خریده گفتم وااا قرار بود خودم رو ببره پسند کنم ک !گف نه آبجیم پسند کرده وایی این شد جرقه ک همه حرص و دخالت های چندین ماهه رو ب روشون بیارم ب خواهرش گفتم درستش اینه ک رنگ جهاز خودت رو انتخاب کنی نه واسه من رو،گف این ک یه رنگ ملحفه سادس من خیلی چیزا رو واست تصمیم خواهم گرف حالا منم گفتم من قلم پا کسی ک دخالت کنه رو خورد میکنم،گف همه کاره منم تو خونمون پس حد خودت رو بشناس عجیجم درست با همین ادبیات بهم پیام داد واقعا هم همینطور بود چند ماه بود ب چشم میدیدم داره واسم تصمیم میگیره نمونه اش همون خونه ک نذاشتن من برم بالا بشینم و...منم پیام دادم ک اینطوری نمیشه باید تکلیف من روشن شه ببینم خونه شما بزرگتر داره یا نه!ک میدونستم نداره مدل خونه اینا اینطوره هر کس صداش بلندتر حرفش بیشتر برو داره اصلا مسله ملحفه نبود واسه کن دخالت ها اذیت عا چندین ماه بود،ک تو جواب من پیام داد واسه تو کاری نداره تو عادت کردی این نشد یکی دیگه نهایت از داداش من طلاق میگیری میری ب یکی دیگه!!!!وای این حرف واسم سنگین بود این در حدی نبود ب من این حرف رو بزنه ما از همه نظر ازشون بالاتر بودیم واسه جواب مثبت سه ماه رفت و آمد کرده بودن منم ی چیزی ازشون میدونستم کلی فکر کردم ک این موضوع رو بروش بیارم یا نه ب عواقبش گفتم باید جوابش رو بدم وگرنه دق میکنم بهش پیام زدم طلاق ک خوبه ی کار شرعی هست بهتر از تو خواهرته ک دوست پسراتون رو میارید تو خونه بعد باباتون تا مرز سکته میره و داداشتون رگ گردنش میگیره،این راز شوهرم بود پبشم ولی مجبور شدم ب روش بیارم چون علت این وقاحت خواهرشوهرم رو شوهرم میدونستم،با گفتن این گف ب تو چه و کلی فحش و بد بیراه گف ک من دیگه جواب ندادم،بابام گف باید باباش بیاد ببینم ب کی دختر میدم من خلاصه اومدن با کلی عذرخواهی ک بچگی کرده توروخدا نذارید عروسی بهم بخوره درستش کردن

تا عروسی با هم حرف نمیزدیم ی شب ک جهاز جاب جا میکردیم مامانش اومد ی چیز ب شوهرم گف ک شوهرم سر مامانش داد زد کلا اینا ادب ندارن بعد همین دختره اومد گف بذار هر ...میخوره با زنش بخوره دخالت نکن من خشکم زد ولی چیزی نگفتم،فرداش کلید دست شوهرم بود مجبور شدم برم خونه اینا تا شوهرم بیاد میخواستم خونم رو جمع کنم از دانشگاه رفته بودم اونجا دختراش اومدن جلو من ناهار خوردن میوه خوردن ب من ی تعارف نکردن اصلا اینکارو قبلا هم تکرار کرده بودن واقعا مدل تربیتیشون واسم جالب بود،خلاصه عروسی تموم شد من خ چیزا رو ندید گرفتم ک دعوا نشه فقط در برابر بدجنسیاشون ی کار کردم نذاشتم دیگه شوهرم ی قرون هم.بهشون بده تحت هیچ شرایطی

منم عروس یه خانواده تک پسرم همشم مشکل دارم یه بار بهش گفتم اگه این چیزارو میدی دم اصلا باهات ازدواج نمی کردم الانم شوهرم با وام رفته کوچه بالایی براشون خونه خریده منم اصلا نمی رم تنها با شوهرم میرم میگم بزار بفهمن خوشم نمیاد هرروز پاشن بیان خونم

انسان بودن خود به تنهایی یک دین خاص است که پیروان چندانی ندارد.

خب اینا پیش درآمد بود تازه دعوا اصلی مونده حالا بگم ی روز خواهرشوهر بزرگه رفته بود ی شهر دیگه ک مثلا هزار و خورده ای دورتر بود شوهرم هم میدونست ب من ولی نگفته بود،من خودم انقدر شعور دارم ک مسافرت رفتن اون ب من ربطی نداره نباید از من اجازه بگیرن ک اصلا ولی از ی طریقی میدونستم حتی کدوم شهر رفته ب روم نمیاوردم ولی،تو این مدت ک این نبود رفتیم مهمونی با خونواده شوهر تو مهمونی حرف از طلاق یکی از اقوامشون شد ک دیدم مادرشوهر داره ب خانمه ک صحبت میکنه منو با چشم نشون میده بعد ادا در میاره ک نگو جلو این بنده خدا گف چرا خب؟من خ کم حرف و آرومم بینشون اونا هم منو خ دوست دارن،بعد ب همه گفته بودن ک دخترشون ی شهر دیگس ب گمونم جز من،همین موقع ی نفر از در رسید گف بسلامتی دختر خانمتون هم ک فلان شهره مادرشوهرم هول شد گف نه تهرانه گف نه الان عکس گذاشته تو اینستا تو بازار اون شهر خلاصه همشون دست پاچه من آروم گفتم حالا هر جا هست خوش باشه و بسلامتی باز مادرشوهر رف دم گوش همشون ی چیزایی در گوشی گف من خ نارحت شدم گفتم الان میگن چ عروس فضولیه ک بهش چیزی نمیگن

برگشتنی تو ماشین گفتم نمیدونم کدوم رفتارم باعث شده ک فکر کنید فضولم من اگه باهاتون تو ی ساختمون هستم ولی از ی همسایه بی تفاوت تر هستم نسبت بهتون شاید شما آمار رفت و آمد منو چک کنید ولی من اصلااا ،خلاصه من داشتم آروم میگفتم ک از دو تا حرکتت نارحت شدم مامان الان میگن عروسشون ختما خ فضوله ک قایم میکنن ک خواهرشوهر کوچیکه خودش رو انداخت وسط کلی فحش و بد و بیراه ک فضول تویی نه ما اگه خوب بودی ی بار طلاق نمیگرفتی و از این حرفا منم گفتم تو حرفات خ مهم نیس واسم چون همینکه الان دوست پسرت ولت کرده نزدیکه ولنتاینه فشار عصبی روته هم اینکه تو ب پدذ مادرت چ احترامی میذاری ک ب من بذاري،ب من گف نون ما رو میخوری منم گفتم بیچاره شما نون پیدا میکنید خودتون بخورید م حالا من نون شما رو بخورم بار اول بود نداریشون روب روشون میاوردم،چهار تومن ب شوهر من قرض دادن منت اون روگذاشت ک منم گفتم ببین ندیده چهار تومن واسه تو پوله وایه من چهل تومنم خودت میدونی پول نیس خلاصه الانم کامل قطع رابطه ایم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز