2777
2789

من با یکی از دوستانم خیلی خیلی خیلی باهم صمیمی هستیم خیلیییی زیاد ینی مث خانواده ایم در این حد .. و لطفا نیاین بگین وظیفش نیست بچتو گرفته طلبکارم هستی چون رابطه و رفاقت ما بیش از این حرفاس و همه کار برای هم کردیم و من اصلااااا وظیفه اش نمیدونستم




حالا بذارین براتون تعریف کنم  از قبل تایپ کردم الان میذارم


من روز یکشنبه نوبت ترمیم ناخن داشتم


صبحش به دوستم پیام دادم میتونی امشب پسرمو نگه داری من برم ترمیم


گفت  آره اوکیه




ساعت یک رب به ۸ شب نوبت داشتم


ساعت ۷ و نیم پسرمو گذاشتم پیشش و بهم گفت زود بیا باید برم خونه ی مادرشوهرم ... بهش گفتم اوکی به محض تمام شدن کارم سریع برمیگردم ..








تو اون مدت ۲ بار با دوستم تلفنی صحبت کردیم ک دفعه اولی ک صحبت کردیم گفت وای هنوز تموم نشدی و چقدر طولش دادی من باید برم پس کی میای ..


دفعه دومی که مجدد باهم صحبت کردیم  ساعت ۹ بود زنگ‌ زد گفت پس چرا  نیومدی ، من باید برم پس چرا اینقدر لفت دادی،،، از اون موقع تاحالا داری چیکار میکنی و شروع کرد به غر زدن



یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حالا منم دستم تو دستگاه و بهش گفتم بخدا من لفتش ندادم و داره کارشو انجاام‌ میده و ترمیم پودر هست زمان میبره ...




که دوستم هی باز گف و گفت و من عصبی شدم و بهش گفتم خب من الان چیکار کنم کارم تمام نشده و وقتی نمیتونسنی نباید قبول میکردی  




که دوستم گفت خب من دلم سوخت گفتم خب نباید دلت بسوزه و پسرمو بذار خونه و براش تی وی روشن کن و برو منم یک رب دیگه کارم تموم میشه و میام و خدافزی کردیم ( اهان یادم رفت بگم واحد هامون رو به رو همه ) و بعد تماس ک قط کردم من فقط داشتم اشک میرختم چون رابطه ما ب شدت صمیمی و خوبیم و اولین بار بود این مسئله پیش اومد ..


وقتی هم ک تو مسیر خونه بودم داشتم میرفتم پیام داد که من نمیرم دیگه هرموقع عشق کشید بیا ...



از اسانسور پیاده شدم و زنگشونو زدم پسرم اومد دم در

ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه رسیدم


دوستم ادا منو در آورد ک اگ نمیتونستی قبول نمیکردی داشت اینو میگفت ک گفت حالا چرا چشمات گریه ایه

گفتم اره کریه کردم چون خیلی ازت دلخور شدم ... گف خب من دلم سوخت که رادینو گرفتم گفتم نه نباید دلت میسوخت الکی

بعدشم من گفتم شرمنده و اومدم تو خونه ‌‌‌ فرداش شوهرش بهم زنگ زد ک اره رنگ بزن براش آشتی کنید و منم حقیقتا زنگ نزدم از اونروزم خبری از هم نداریم برای اولین بار🥲🥲 

 و من خیلیییی دلم براش تنگ شده

حالت ب نظرتون حق با کیه؟

چیکار کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792