برنج از دیروز مونده بود
کشیدم آوردم برای ناهار داداشم ناهار نمیاد معمولا بعد از ظهر ها میاد ناهار بیرون میخوره اما مادرم نگه میداره براش
یه روز خواستم کمک کنم من کشیدم برنج رو آورد سر سفره
تو قابلمه ته دیگ نرم شده و یکم برنج موند
مامانم اومد دید گفت اینو بیارید ما بخوریم سالم رو برای داداشت نگه دارم
گفتم چرا؟ما آدم نیستیم
اینو نگفتم؟ شست گذاشت کنار دیگه رفت گفت هر موقع آدم ها ناهار خوردن تموم شد منِ خر میام مابقی غذاتون رو میخورم😵💫
منم اول هیچی نگفتم شوک شدم یعنی
بعدش یکم بلند صحبت کردم
اینم از روزی که خواستم کمک کنم:/
بیرون کار داشتم موندم خونه کمک کنم بهش اینطور شد:/لطفا بگید من دقیقا با این مادرپسرزده چیکار کنم