دخالت کرد ولی نشوندمش سرجاش نه با دعوا و کتک کاریا نه
با بی تفاوتی احترامش را داشتم و اوایل سکوت میکردم بعدش با لبخند گفتم ممنون مادرجون که ما براتون مهمیم و نگرانمون هستید ولی ما هم بالغیم و مراقب زندگیمون هستیم.هر زمان دیدم نمیتونم هر دو را مدیریت کنم قطعا بچه ها را انتخاب میکنم
اینو گفتم که اون دهنشو ببنده وگرنه من از کارم دست نمیکشم