شبتون بخیر.میگم با ۲تا بچه طلاق گرفتم به دلیل اینکه باشوهرم صمیمی نیستم.مشکل جدی نداره فقط وقتی باهاشم احساس تنهایی میکنم ی خلایی میاد سراغم دائم مقایسه میکنم .بغل کردنش یامحبتاش مزه نمیده. مثلا زنانگی مون از بین میبره چیکارکنم الان باز برگشتم ولی عقد نکردیم .مثلا بعد طلاقم با یکی صیغه کردم پیش اون مطیع بودم به دلایلی باهاش بهم زدم با اون صیغه ای.ولی اینجا تو این زندگی مطیع نمیتون باشم .دوست دارم مرد بهم حکم فرما باشه ولی این حس تو زندگیم نیست نمیدونم چمه.حس وحالم خوب نیست مگه خودمو مشغول کارو زندگی بکنم تا حالم خوب باشه
فقط به امید این زنده ام که روزی درمان سی پی بیاد❤️ که منم نشستن و راه رفتنه پسره کوچولوم فرشته ی بی بالم و ببینم❤️ پسرم با تو، تو این جاده ها بدون امیدم میتونم زندگی کنم🫂
دلت میخواد ی دوری بزنی پسرای موجودو بررسی کنی اگه خبری نبود برگردی ب شوهرت ولی از طرفی دوتا زایمان داشتی و دیگه پسرای خوب پا نمیدن حالا بلا تکلیف موندی،عزیزم ب خاطر بچه هات برو پیش باباشون
همین دیگ الکی بدون دلیل محکم طلاق گرفتی رفتی با کسی دوباره ب همسرت فکر میکنی. و این روند ادامه داره دلت تنوع میخاد افسرده ای. فکر میکنی مرغ همسایه غازه . نه گلم همه مردا ب یه روشی زن رو اذیت میکنن. برو دکتر حتما
دوستان ممنون میشم صلواتی برای شهید سجاد زبرجدی و شهید ابراهیم هادی بفرستید🙏🏻🌺