ديروز رفتم پيش كسي كه دوستش داشتم من تو اين مدت ديوانه وار عاشقش شده بودم كار از كراش گذشته بود🫠
فهميدم دوست دختر داره چقدم دختره رو دوست داشت يه لحظه حسرت دخترو خوردم اينكه اينقد دوستش داره
اينكه من هيچي نيستم چقد تو ذهنم بزرگش كرده بودم(توروخدا نگيد اشتباه كردي تقصير خودته ميدونم)