اگه امضام رو بخونید یا یسری از تاپیکا رو متوجه مشکلم میشین(ببخشید اگه کاملا اینجا بیانش نمیکنم چون نمیخوام به گذشته فکر کنم و حالم بد بشه)
ولی سوالی داشتین بپرسین جواب میدم
الان چند روزی میشه با پسری که همدیگه رو دوست داشتیم و حدود دوسالی میشه که دیگه باهاش هیچ ارتباطی نداشتم داریم در حد چندکلمه حرف میزنیم
و هنوز همدیگه رو میتونیم سر ذوق بیاریم یا آروم کنیم
این روزا به دلایلی کمتر میتونه در دسترس باشه و کاملا دلیلش رو میدونم ولی بازم فکر اینکه ممکنه الان سرگرم باشه یا با کسی دیگه حرف بزنه یا هرررررچیزی اذیتم میکنه مثل خوره داره اعصابم رو میخوره
نگید قیدش رو بزن چون نشد یا من نتونستم فقط دنبال راهی میگردم که این فکرا دست از سرم بردارن اگه میتونید بهم بگید چیکار کنم🫠
و خودش هرلحظه میگه پشیمونم که باهات بد حرف زدم و خیلی حرفا....
و منم بچه نیستم یا آدم خیلی احساسی نیستم که بخوام با هر حرفی گول بخورم
ولی میدونم که ما دوتا فقط میتونیم با هم بسازیم و همدیگه رو سرذوق زندگی بیاریم بعد این همه وقت اینو مطمئن شدم
اگه ممکنه بگید چیکار کنم مستقیم با خودش حرف بزنم و این فکرا رو براش بگم؟ یا بذارم تایم بیشتری بگذره بعد حرف بزنم
یا اصلااااا چیکار کنم 🫂
ولی الان یه حرفایی زده شد که فکر میکنم همه چی بازم داره خراب میشه
اگه میتونید کمکم کنید اگه نه برام دعا کنید
چون شاید نه من و نه اون تا آخر عمر دیگه نتونیم ازدواج کنیم