۲۰سالمه عمر و جوونیم داره به باد میره با بی محلیاش
انقدر دوسش دارم که حتی یا اینکه اون مقصره بازم دلم براش تنگ شده
هنوزم مثل اوایل دوستیمون ، تا پیاممو سین بزنه از ذوق و هیجان قلبم محکم میزنه
ولی بسه دیگه میخوام فقط برا خودم زندگی کنم
تازه اینستام و حذف کردم کلا
هفته بعد هم میرم برا لیفت چشم گربه ای و یکمم فیلر صورت
زنگ زدم به چند تا استاد کلاس خصوصی برداشتم برا کنکور سال بعد که بخونم برم مهندسی تهران همونحا مشتقل که شدم ولش کنم کلا
اتاقمم ۴صبح کامل جدا کردم همه عکسامونو هم برداشتم تو خونه لباس و لوازم بهداشتیمون و هم جدا کردم کلا
کل وسایلمو اوردم تو اتاق خودم
یه مشاور هم برداشتم برا درسام
تازه هم رفتم حمام کلی به خودم رسیدم بسوزه
زنگ زدم بابام گفتم برام پول بریز هزینه کلاس خصوصی و انلاینا زیادن . چقدر خوشحال شد گفت خداروشکر به خودت اومدی
نمیدونه میخوام مستقل شم که ولشون کنم برم تهران