منو پارتنرم قصدمون ازدواجه ولی اخلاقای عجیبی داره ک واقعا نمیتونم هضم کنم ، احساس میکنم خیلی بی احساسه و مدام اذیتم میکنه اکثر اوقات سر همه چی ضایعم میکنه ، منم بهم بر میخوره و بهش میگم از کارش خوشم نمیاد بعد میگه باشه گریه نکن خانومم کارت درسته.
مسخره....
اینم بگم اصلا اویزونش نیستم و معمولا خودش همیشه پیام میده من ب ندرت سراغش میرم ک ی موقع هوا برش نداره
کم حرفه بی احساسه
بهم میگه بنظرت منو تو ازدواج کنیم خوشبخت میشیم ، منم بهش میگم این سوالیه ک من باید ازت بپرسم ن تو ، فک کرده نشستم التماسش میکنم بیا منو بگیر ، خوب اگ نمیخواد این رابطه ی مزخرف و ادامه بده رک بیاد بگه خودشم میدونه اصلا التماسش نمیکنم و سریع قبول میکنم حتی اگ دوسش داشته باشم دیگ چ نیازیه این بچه بازیا رو در بیاره
دلم واقعا گرفته خیر سرم میخوام منم مثل بقیه خودمو براش لوس کنم از دسر و غذایی ک درس میکنم براش میفرستم تعریف ک نمیکنه هیچ
بدتر میزنه تو ذوقم یا خیلی مهربون باشه میگه خوبه آفرین
میخوام باهاش تموم کنم ولی نمیدونم از کجا شروع کنم
لطفاً یه جمله ای بگین قشنگ محترمانه همه چی تموم شه