بچه ها ما با هم سه سال بود صمیمی بودیم و تقریبا یه ماه پیش گف از اسفند ذهنش درگیره یه نفره و نمیخود باهاش ازدواج کنههه چون خواستگاریش ااومدن ایناااا... منم بهش گفتم بیخیال سنی نداری تو بشین درستو بخون درس مهمه گفت اره راس میگی مامانم منصرف میکنه حالا میدونین چی شده؟!
حالا خانوم گف نه من اهل درسم ول نمیکنم درسو ماهم گفتیم ایول بهتت و خلاصه این شد ماجرا . بعد دو هفته بهم پیام دادم رفتم قاطی مرغاااا حالا اینا به کناررر میدونی چیکار کرده؟