۱۸ سالم بود و در تیم ذوب آهن اصفهان بسکتبال بازی میکردم در سوپر لیگ...
مدرسه راهنمایی فرزانگان امین (خیابان فرشادی)، دنبال یه مربی بسکتبال میگشتند که بتونه از مدرسه استعدادیابی کنه و تیم بسازه و تو مسابقات اون رده سنی شرکت کنن...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
به نظرم اگه حرفه ای تر ادامه بدی میتونی یه نویسنده فوق العاده بشی باور کن
در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت
خیلی هم عالی😘من با اینکه خانواده پولداری نداشتم نمیدونم چرا همیشه قانع بودم و هیچوقت دغدغه پول درآوردن نداشتم حتی زمانی که عقد کردم یادمه تو ذهنم بود که بالاخره هر کی تو زندگیش یه مشکل داره کاش مشکل زندگی مشترک مون پول باشه !!!چون من به بی پولی عادت دارم🤐 خلاصه که خیلی بهتر افتخار کردم و چه خوبه زندگیت رو با تمام وجود زندگی کردی و می کنی. اگه یادت بود منم دعا کن خیلی وقتها حس پوچی دارم و بیهودگی. خیلی وقتها نگرانم که من از زندگیم و اون استعدادهایی که خدا داد استفاده ای نکردم 😕
کاربران عزیز لایک نفرماییییید🌈 کاربری خربوریدان دیگه نیست پس انقد به کاربری من گییییییر ندید😏نی نی یار عوض نمیکنه والا وگرنه هم خودم و راحت میکردم هم شما رو.فضولا🌚