شنیدم پسر عموم میخاد با یکی از فامیلای دور ازدواج کنه خب از اون موقع مادرم گفت معلومه میره دنبال دخترای خوشگل و با نشاط (مادرم دوست داشت پسر عموم منو بگیره)در حالی که من الان ۱۷ سالمه و قصدشو ندارم ولی باز چون یجور رسم بوده که پسر عمو دختر عموشو بگیره برا همین دوست داشت از من خواستگاری کنه ولی من علاقه به خاص بش نداشتم ولی بیشتر از حرف مادرم ناراحت شدم مگه من چمه؟زشتم نیستم خیلیا میگن ناز و خوشگلی (نمیتونم عکس بذارم ممکنه آشنا ببینه منو)ولی حس کردم شاید من چیزیم هست یا شخصیتم یجوریه