من بهش گفتم درست نیس باهاتون بیام
ولی اصرار کرد منم قبول کردم
وقتی رفتیم ی بستنی بخوریم نمیدونم ی دفه چی شد جلو من پسره تخمی زد تو دهن دوستم😐😐🫤🫤من هاج و واج موندم😐نمیدونستم چ غلطی کنم اونم میخواست پسره رو بزنه واسه اینکه دعوا بالا نگیره جداشون کردم و دوستم دستمو گرفت برگشتیم خونه و اومد خونه ما🥲حالا میخواد کلا با این عن اقا کات کنه میخواستم بگم نامزدی واقعا دوران خوبیه واس شناخت هر وقت حس کردین طرف گوهه تمومش کنید...ب امید تغییر ادامه ندید