ما مشهد امریه داشتیم رفتیم مهمون اقا و چون کلاس داشتیم بهمون گفتن مراسم پرچم داریم برین سالن بزرگتر
اقا ما رفتیم و نشستیم دیدیم چن تا اقا سه تا قاب زیبا و بزرگ اوردن و کم کم داشتن روضه ی امام رضا رو میخوندن که گفتن این پرچم ضامن اهوس باز کردن و اوردن انداختن رو سرمون پرچم خیلی بزرگ بود بوی خوب پرچم و التماس های مادری که شفای پسرشو میخواس و گریه از خوشحالی من که پرچمو میدیدم
بعده روضه اقا رضا روزه حضرت عباس رو خوندن ما انتظار نداشتیم پرچم علمدار کربلا رو بیارن در حین گریه بودم که پرچم علمدار رو انداختن رو سرم فقط دعا میکردم و گریه فقط میخواستم اقا حاجتمو بدن نشونه خواستم از اقا که روضه حسین رو خوندن با خودم میگفتم من لیاقت این همه محبتو ندارم که پرچم اقا اباعبدالله رو روسرم انداختن از رو صندلی افتادم والتماس میکردم و پرچمو بغل کرده بودم و بوی خوش پرچم منو زنده کرد و یه خانمی دستمو گرفتو بلندم کرد🥹
این خاطره هیچ وقت از یادم نمیره
محبت اقا بود وگرنه من لیاقت نداشتم