دوستان اول اینو بگم که من بابا ندارم یعنی کلا مرد
نیست تو خونمون مامانمم شاغله....
اسباب کشی کردیم که کل وسایلارو شوهرم با یدونه کارگر
آوردن و شوهرم واقعا کمک کرد(عقدیم)
وقتی اومدیم اینجا مامانم رفت سرکار بهش مرخصی ندادن ....من موندم فقط
باکلی وسایل بدون گاز و یخچال و هیچ امکاناتی چون وصل نیست هیچکدوم و وسایلاهنوز مرتب نشدن
به شوهرم گفتم بمون امروز نرو(اون یه شهر دیگس
پیش هم نیستیم)من تنهام میترسم گفت من مشتری
دارم باید برم منو ولکرد رفت حتی جلوش بغضمم گرفت..
اومدم یدونه از اتاقارو شستم موکت انداختم که تا فردا
اینجا بخوابم که تا شب شد اومدم لامپشو روشن کنم
دیدم لامپ اتاق سوخته لامپ هالم خیلی قوی نیس
که اتاقو روشن کنه وسط هالم نمیشه خوابید خیلی
شلوغه وسط همه اینا پریودم هستم واقعا حالم بده الان