عروسی خواهرشوعر خواهرم خواستبم بربم بعد مدتها بخدطر دخترم ک روحیه اش عوض شه گفتیم بریم اماده شدیم منو دختر و پسرم . روسری بلند سرم زدم با حجاب کامل . مانتومم تا زانوم بود . یزره صدافتاب رنگی و ی خط چشم مات و ی رژ کمرنگ زدم. همین ک بیرون شدیم شوهرم گفت این چ وضعیه چرا ارایش کردی گفتم عروسی میریم گف برو چادرتو سرت کن تو عروسی در بیار گفتم زشته تا تالار ک با ماشینیم بعدم میرم قسمت زنونه تازه مانتومم بلنده مجبورم کرد گفتم بخاطر دخترم باشه سرم زدم و تا توی کوچه رسیدیم شروع کرد داد زدن و بد. بیراه مگه عروسی خکاهرته ارایش میکنی از مستی اینکارات میکنی وو.... گبتم نمیام همینجا نگه دار گفت بزور میبرمت و یکی منو زد منم زدمش دوتا مشک محکم روی سرم زد هنوز سرم درد میکنه منم فحشش دادم و یکی نحکم زد توی چشمم زیر چشمم کامل ورم کرده و کبود شده. میگه گمشو خونه بابات میبرمت در خوتشون گفتم بیر گفت خودت پیاده شو برو.
مردک عوضی صبح خواب بودم دیدم پا شده اسپند دود کرده. حالم ازش به هم میخوره حیوون کثیف
بنظرتون چه ووکنشی نشون بدم جای اینکه من قهر باشم اون قهره. منم قهرم یه کلمه حرف نمیزنم با بچه هام تو اتاق میخوابیم خودمون غذا میخوریم محلش نمیدم