جاریم روتا دخترداشت بد بختو ساییدن با متلک هاشون بعد من باردار شدم بچم دخترشد منم خیلی زجر دادن و تیکه بارون کردن بعد من جاریم سومی رو آورد پسر شد حالا باهاش مث ملکه ها برخورد میکنن روزی نیس تو خونشون بحث دختر پسر نباشه همشون میگن آدم ۱۰تا پسر بیاره دختر نیاره ولی
من تو خانوادمون پر پسره هم مادری هم پدری تنها دخترشون منم همیشه دختر واسشون باارزش بود و بها میدادن بهش حالا تواین گوه ها گیر کردم قبلا باهاشون بحث میکردم ولی حالا ساکت وامیستم وتو دلم میگم احمق ها خفه شین
ولی رو مخن هرکار کنی چیکار کنم؟