نمیدونم ما خیلی حاشیه و اینا زیاد داشتیم
مثلا قبلا بغل مغازه ی شوهرم یه زنه بود فروشنده بود خیلی رو مخ بود می‌چسبید بهش آخر گفتیم همسایه اخراجش کزد مثلا آب می‌آورد میگفت بخور بعد به من سلامم نمی‌داد بعد اون روز دوست پسرم ابو داد به من گفت خانمم تشنه تره وای خیلی زو مخ بودوو
کاری کردم همسایه پیر عمم که افسر نظامی بود با دختر خاله مامان بزرگم ازدواج کنه احمقانه ترین کار ممکن بود.....
مدرسه ی دوران دبیرستانم
رشته ی دبیرستانم
پشت کنکورم
رشته ی دانشگاهم شاید
ولی جدا از مسائل تحصیلی مهربونی بیش از حدم.وای یادشون میوفتم میخوام خودمو پاره کنم.طرف بهم میگه دهنتو ببند(کاملا جدی و اینکه من همکارش بودم)باز من ازش معذرت خواستم(درحالی که اون داشت غلط اضافی میکرد و من اصلا مقصر نبودم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
