پسره از خارج میاد فک کنم ۱۵ سالش بود اسمش ارش بعد اونجا با دوست دختره بود نمیدونم که اون دختره کی این دختره بود اسمش نفس بود همش با اون دختره بود و ب اون دختره کمک میکرد و این دختره حسودی میکرد ارش میخواد برگرده خارج ایدی شو میده نفس بعد وقتی میره نفس ایدی میخواد بندازه دور دختره ازش میگیره خودش نفس جا میزنه و با پسره حرف میزنه