خواستگار که نمیشه گفت الان در مرحله آشنایی هستیم هنوز خانواده ها نمیدونن
بعد این آقا توی عقد دوستم که دبیرستان با هم بودیم ، هم دیگه رو دیدیم من هی میگفتم چقدر این آشناست بعد یادم اومد فرش فروشی دارن ما چهار ماه پیش رفته بودیم اونجا فرش خریدیم ، دوسه بار هم از جلو فرش فروشیشون رد شدم دیدمش خیلی قیافه زیبایی داره طوری که بعد از بیرون اومدن حتی برای دوستم هم تعریف کردم
این آقا هم اونبار تو مغازه هم زمان عقد توی سالن خیلی نگام میکرد
ماجرا مال یکماه پیش
بعد دوستم چهار هفته پیش پیام داد و گفت آقاعه که نوه همون فرش فروشی هست میشد پسر خاله مادرشوهرش
خودشم یه شرکت خصوصی برای محصولات گیاهی فکر کنم سموم و کود شیمیایی و محصولات کشاورزی داره و وضعشون خیلی توپه
منم خیلی خوشم اومد ازش قیافش عالیه تحصیل کرده هم هست خانواده معروفیم هستن
مثل اینکه زن داداششو مجاب کرد و بعد عقد راجب منم خیلی از دوستم پرسید
ماهم تقریبا بیست روز با هم حرف زدیم
بعد دیروز متوجه شدم یه نامزدی بهم زده چهار سال هم نامزد بودن ...خیلی عصبانی ام خورده تو ذوقم