مثلا امروز یه پولی دستش اومد بهش گفتم برو پیش یکی طلب داری پس بده ولی چون مامانش گفته بود پولو برا تکمیل خونه خرج کن امروز کارگر برا خونه گرفت یا حساب کتاب کارشو با مامانش میکنه مامانش دقیقا خبر داره چقد پول داره چقد نداره یا دقیقا میدونه من کی لباس میخرم و خرج میکنم
میدونه موجودی دقیق شوهرم چقدره
وقتی ماشین گرفت من تا شب نفهمیدم هی با مامانش
دیگه خسته شدم خیلییی خستم تو هر جمعی میشینه تعریف و تمجید از مامانش و میگه خط قرمزم مامانمه
واقعا از این کارا بدم میاد به حس حسودی وجودمو فرا میگیره
بنظرتون چیکار کنم?