بیایین بگین یکم بخندیم لطفا
یادم نمیاد
کار گریه دار زیاد کردم
حالا گوزوها میان
گوشی بابامو شکستم
ولی اون الان فکرمیکنه تصادفی افتاده و شکست
یادم میاد هم میخندم هم عذاب وجدان میگیرم😂
چادر وارونه سر کردم
نمیدونم خنده دار ترینش رو واقعا اما یبار تو بیمارستان پیش مادرم بودم آشغال گذاشتم تو یخچال غذا رو انداختم سطل
البته قبلش از حالت عادی خارج شده بودم
الان که سنم بالاست خیلی بیشتر از این کارا میکنم چون بچه ها دیوونم کردن
موقع پیاده شدن از اسنپ وقتی خواستم پول حساب کنم گفتم قابل نداره 🥸💔
برادر شوهرم یه مغازه زده بود ولی مشتری زیاد نداشت و کم رونق بود.
پیامی رو واسش فرستادم به این مضمون؛
به خدایت توکل کن، کافیست.
گوشیمو گذاشتم زمین و پر غرور و پیروزمند رفتم ظرفانو شستم.
بعد از حدود 1 ساعت اومدم سر وقت گوشیم دیدم برادر شوهرم پیغام داده، منم شادمان و سرمست رفتم سروقت گوشیم، دیدم نوشته: «باشه توکل میکنم 😁»
اون خنده ی آخر پیامش واسم مفهوم نداشت، گفتم کجاش خنده داشت؟
امّا 😕
رفتم یه بار دیگه پیغاممو چک مردم، دیدم نوشتم؛
«به خایت توکل کن»
لباس نو شوهرمو ک خیلییی دوسش داشت غیرعمدی سوزوندم بعد انداختم گردن خودش😐😂
گوشیش از دستم اقتاد شکست اما ب همه گفتیم خودش شکوند 😁
یکی از آشناهامون بهم گفت توراهیت چطوره حالش خوبه؟گفتم خوبه سلام داره😐😐😐(آخه بچه چندماهه ک تو شکممه چ سلامی میرسونه؟؟)
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
20 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
