کاراتو میکنی زوری .. تو جمع میخندی ولی میدونی از ته دلت غمگینی دیگه حتی گریه م نمیکنی گاهی به یه نقطه خیره میشی فقط انگار غمت اونقد عمیق شده که دیگه گریه جواب نیست ،بی خیال شدی برای خیلی اتفاقات واکنش شدیدی نمیدی و فقط میگذری بعضیارو میبینی که حتی کارای روزمرگیشونو با ذوق انجام میدن دلت میخواد یک دقیقه جای اونا باشی ، تاریخا رو یادت میره گذر روزا رو نمیفهمی ، تو جمعا از ترس اینکه هیولای غمت خودشو نشون بده دلقک جمع میشی و همه میگن خوش به حالت دنیا به هیچ جات نیست ، دلت میخواد داد بزنی من غمگین نیستم نارحت نیستم من چیزی فراترررر از ایناممم که حتی اسمشم نمیدونم