شرایط زندگیم اصلا خوب نیست! اگه حوصله داشتین تاپیکای قبلمو بخونین متوجه میشین…
ولی هربار که میام جدی به طلاق فکر کنم یه چیزایی میترسونتم
مثلا با خودم میگم نکنه پدر مادرم خیلی غصه بخورن و بعد از مدتی باخودشون فکرکنن من مقصر بودم و کارم اشتباه بود؟!
نکنه نتونم خودمو با شرایط جدید و خونه پدری وفق بدم؟
نکنه جلو حرفا و نگاهای فامیل و اطرافیان کم بیارم و خودخوری کنم؟
نکنه بعدا پشیمون بشم و فکرکنم اونقدرام مشکل حادی نبوده و میشد درستش کرد؟
نکنه ادم بعدی که باهاش اشنا میشم شرایط بدتری داشته باشه؟
و هزارااااان فکر دیگه ک هربار مرددم میکنه😔
حتی مشاورم رفتم جواب قاطع بهم نداد؛ البته دو جلسه رفتم فعلا