چند نفرو در نظر بگیرید با هم دوستن
یکی از اونا دایی من باشه
بعد یکی از اون دوستا میاد خواستگاری من و من خواستگارامو به خاطرش رد میکنم اخر بعد یه مدت میگه تو مثل خواهرمی و من به اصرار خانوادم اومدم و یه دختر دیگه رو پیدا میکنه این وسط به من اینا رو میگه و من اینارو به داییم نگفتم چون به داییم گفته مشکل مالی اما در واقع یکی دیگه رو پیدا کرد
از اون طرف یکی دیگه از این دوستا پسره خوبیه که داییم گفت حیف این دوتا با هم دوستن وگرنه معرفی میکردم
این پسر دومیه هم سبک حبیب لیسانسه هاست مطمینم داییم بگه حتما میاد
منم زبونم قفل کرد نتونستم بگم چه ربطی داره ۱۰۰ نفر میرن خواستگاری بلاخره یکیش جور میشه
بعد اون پسر به من نارو زد یکی دیگه رو پیدا کرد زد زیر همه چیز .
میدونم فکرم غلطه اما دوست دارم پسر قبلیو بسوزونم مطمین باشید اگه این پسره بیاد حرف بزنم اخلاقمون جور نباشه قبول نمیکنم
ولی پسره خوبه واقعا
ولی دست خودم نیست دوست دارم اون پسره نامرد و بسوزونم
نمیخوام به اون ضرر بزنم به قول خودش من که مثل خواهرشم فیلشم یاد هندوستان کرد